بهنامدادگرمنان
شاید شما پرندهای را که در زیستگاه طبیعیاش زندگی میکند و در قفس نیست آزاد بدانید،شاید گروهی از ماهیها که در تنگ شیشهای خانهای اسیر نیستندو در اقیانوس زندگی میکنند از نظر شما آزاد باشند و یا شاید مثل خیلیها، مردمان ساکن در کشورهای اروپایی و امریکایی راآزادبدانید ولی هریک از اینها را چرا آزاد میدانیم؟؟؟
پرنده چون در زیستگاهش زندگی میکند و در بهترین مکان و به بهترین شکل ممکن در حال زیستن است،ماهی چون بازندگی در اقیانوس است که به هدف زندگیاش یعنی بقا و تولید مثل و ....میرسد و این مکان محل ظهور بهترین نوع زندگی ماهی است. چه بسا اگر که پرندهای در اقیانوس زندگی کند و آنرا آزاد ندانیم حتی اگر در قفس نباشد و یا ماهی اگر بر فراز درختی لانه کند و آنرا آزاد ندانیم حتی اگر در تنگ خانهای اسیر نباشد پس با توجه به اهداف و ظرفیت های هر موجودی است که آزادی و حریت برایش معنا میشود . یعنی اگر موجودی در نظامی زندگی کند که هدایتگر او به سمت اهدافش باشد میتوان آن موجود را موجودی دانست که آزاد زندگی میکند،
پس آزادی به معنای رهایی از هر گونه تعلقی است که مانع رسیدن به اهداف شود
حال اگر مدعای ما این باشد که نظام زندگی غربی نظامی باز و آزاد است این به آن معنی است که غرب هدایتگر انسان به سمت اهداف انسانی است و او را به سمت چیزی که برایش خلق شده راه میبرد، اما براستی این چنین است؟
انسان از دیدگاه غرب موجودی است صرفا مادی و سکولار ، بدون بعد معنوی و تفکری اومانیستی دارد، انسان مدرن موجودی است که به جای حقتعالی نشسته و بدنبال حاکمیت بلامنازع در جهان است . اما براستی انسان چنین موجودی است؟
انسانی که جایگاه خلیفةاللهی دارد و ظرفیت آن را دارد که خلیفهی خدا در ارض باشد و قلب او محل تجلی کل اسماء الهی گردد باید این چنین شناخته و شناسانده شود؟
غرب حتی برای تعریف انسان از دون ترین و فرومایه ترین تعابیر استفاده میکند چه برسد به اینکه انسان را به سمت اهداف انسانیاش راهبری کند
ما اگر ماهی در تنگ و پرندهی در قفس را آزاد نمیدانیم پس چرا موجودیت غرب را موجودیتی باز و آزاد میدانیم؟
دلیل این امر چیزی جز مرعوب و مقهور شدن در برابر قدرت ظاهری و پوشالی غرب نیست. دلیلش این است که غرب به عالم سیطره پیداکرده و دائم در حال تثبیت و حفظ این سلطه است...